تابآوری در جوامع در مواجهه با بحران
مصطفی محقق؛ مدیر برنامه کاهش خطرپذیری شهری در فدراسیون بینالمللی صلیبسرخ و هلالاحمر/ در مقدمه بحث باید بگوییم که کاهش میزان بلایا در هر جامعهای، موضوعی توسعهای است. براساس سنت کلاسیک تعریف مدیریت بحران، مفهوم ریسک اساسا مفهومی است که مربوط به توسعه اقتصادی و اجتماعی است و اگر ما بخواهیم موفق باشیم حتما باید کاهش خطر بلایا را در این چارچوب مطالعه کنیم.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر به نقل از شهروند، براساس گزارشات و اطلاعات موجود در منابع بینالمللی، بشر، قرن بیستویکم را با چند چالش بزرگ شروع کرده که یکی از آنها گسترش سریع شهرها و شهرنشینی است، دوم بحث تغییر اقلیم (Climate Change) است. دبیرکل سازمان ملل، آقای بانکیمون پارسال در یک سخنرانی گفته بود که نبرد آینده بشر برای توسعه پایدار، در صحنه و محل شهرها، نتیجهاش مشخص خواهد شد، یعنی اینکه ما در توسعه و پیشرفت آینده، پیروز خواهیم شد یا شکست خواهیم خورد، محل این منازعه در شهرها مشخص میشود. در سال ٢٠٠٨ برای نخستینبار معدل جمعیت جهان در مناطق شهری، بیشتر از مناطق روستایی شد. درحال حاضر یکمیلیارد نفر از مردم دنیا در حاشیه شهرها زندگی میکنند و روزانه صدهزار نفر از مناطق روستایی به شهری مهاجرت میکنند و هفتصدمیلیون نفر از مناطق حاشیهنشین؛ آب، بهداشت و خدمات ابتدایی را ندارند. خشونت، بیکاری و گسترش مراکز شهری، ازجمله عوامل اساسی گسترش ریسک در مناطق گوناگون دنیاست. در ایران هم به همین نحو است. تغییر اقلیم، بالا رفتن سطح آب دریاها، بارندگیهای نامنظم، گردوغبار، سیل، خشکسالی و ... نتیجه این تغییر اقلیم است. بحران آب و امنیت غذایی نیز ازجمله دیگر مواردی است که آینده دنیا را تحتتأثیر قرار داده که میتواند عامل بسیاری از جنگها و خونریزیها باشد. مراقبتهای سلامت و بهداشت، اپیدمیها، بحرانهای اقتصادی - اجتماعی، درگیریها و ناآرامیها و ... از مهمترین چالشهایی هستند که بشر در ابتدای قرن ٢١ با آنها مواجه است.
اهداف توسعه پایدار که سه ماه پیش توسط سازمان ملل و همه کشورها به تصویب رسید، چارچوب توسعه بشری در ١٥سال آینده را مشخص میکنند.
در سال ٢٠٠٠ اهداف توسعه هزاره تصویب شد. ٨ هدف جهانی داشتیم و امسال هم ١٧ هدف توسعه و بزرگترین چارچوب جهانی تعریف شده است. از نخستین موارد آن که ریشهکن کردن فقر و گرسنگی و ایجاد امنیت غذایی است، سخن به میان آمده تا بحث تابآوری در جوامع، در این اهداف، ذکر شده است.
همه ما که به نحوی با مدیریت شرایط بحران، بهداشت و... مرتبط هستیم، باید ارتباط خودمان را با اهداف جهانی توسعه دهیم، در غیر این صورت، حرکت در تاریکی خواهیم داشت، یعنی تا حدودی، ٥-٤ متری مسیر ما روشن است و بعد از آن دیگر، مسیرمان مشخص نیست؛ به خاطر اینکه ارتباط کار ما در کاهش خطر و افزایش تابآوری با توسعه، روشن نیست.
یازدهمین هدف تعریفشده، مدیریت بحران در مناطق شهری است که کشورهای گوناگون باید به آن توجه داشته باشند. اهداف توسعه پایدار برای ١٥ سال آینده باید اساس کار ما باشد.
در بخش آسیبپذیریها چهار نوع آسیبپذیری در عرصه جهانی دستهبندی شده است. نخستین آنها آسیبپذیری فیزیکی است که ایمنی ساختوساز است و ما هم در ایران سعی کردیم روی آن کار کنیم، ولی در سه زمینه دیگر، کار خاصی در ایران انجام نشده است، مثل خیلی از کشورهای درحال توسعه دیگر. دومین نوع آسیب، اجتماعی است. سومین، اثرگذاری و بیمه است. با بروز سیلابهای گسترده، ما بیش از پیش اثرات منفی این آسیبها را دیدهایم. ١٥سال پیش دو سیل بزرگ در استان گلستان اتفاق افتاد اما به تدریج تبدیل به الگویی منظم شد. آنچه یک حادثه را تبدیل به فاجعه میکند، تأثیر طبیعت نیست، بلکه آسیبپذیری فردی – اجتماعی - سازمانی خود ما است.
در بخش اثرات اجتماعی، درحال انجام دادن تحقیقی به صورت جهانی هستیم که اثرات این امر بسیار گسترده است؛ چراکه مفاهیم، اصطلاحات و راهکارها بسیار گسترده است اما اگر الگوی مناسبی نداشته باشیم، کار پیش نخواهد رفت. به همین دلیل مدلسازی در این راستا بسیار موثر خواهد بود. مهم این است که بدانیم ضعفها از پایه در چه چیزی است. بحثی که در کشور ما وجود دارد، عدم توازن میان محیط ساخت بشر و محیط طبیعی است. تفاوتهای اساسی این دو را به اجمال بیان میکنم. در محیط اجتماعی، بحث بنیادهای فرهنگی، فاکتورهای اجتماعی، پیوستگی اجتماعی، فرد در جامعه، ریسکهای زیربنایی، آمادگی جامعه و موارد دیگر مطرح است. نمیتوانیم بگوییم که ابتدا ساختمان را درست کنیم و شهر را بسازیم و بعد در مورد مسائل اجتماعی و کاهش خطرات و تابآوری صحبت کنیم. اتفاقا قضیه باید برعکس باشد. نخست باید دید توسعه اقتصادی –اجتماعی و مسائل انسانی چیست؟ و بعد براساس توانایی و تمایلی که بشر دارد، به مسائل دیگر بپردازیم. در محیط اجتماعی، باید توسعه اجتماعی انجام شود و این امر هم با توانایی و تمایل ممکن خواهد بود. برخی از کشورها توانایی دارند اما تمایل ندارند، بعضی از کشورها تمایل دارند اما توانایی ندارند، بعضی هیچکدام را ندارند و بعضی هردو را دارند. ما برای اینکه بخواهیم به هر دو برسیم، باید به مسائل انسانی توجه داشته باشیم. نمیتوانیم ابتدا شهر بسازیم، ساختمانسازی کنیم و ... و بعد بگوییم جایگاه انسان هنگام مخاطرات کجاست. این مدل که به آن میپردازم، مدلی است تحت عنوان محیط اجتماعی که به برنامهریزی شهری میپردازد و بررسی میکند در هر محیطی شاخصهای اولیه کدامها هستند؟ بر این اساس سه محیط تعریف میشود. محیط طبیعی، محیط ساخت بشر و دیگری محیط اجتماعی است که آخری، محل بحث ما است. در محیط مصنوع و ساخت دست بشر، به بحثهای ساختوساز، استحکام ساختمانها، برنامهریزی شهری و مسائل اینچنینی میپردازیم.
در سال گذشته، به منظور کاهش خطر بلایا و افزایش تابآوری در حوزه اجتماعی، سندی در ژاپن به تصویب رسید که برای ١٥سال آینده، چشمانداز جهان را مشخص میکند. پاراگراف نخست آن عبارت است از اینکه در هر کاهش خطری، تمامیت جامعه باید مشارکت داشته باشند، توانمندسازی و روشهای فراگیر و قابل دسترس، باید بدون تبعیض، برای مشارکت همه افراد صورت بگیرد. اینها مسائل فرهنگی و اجتماعی هستند.
در سازمان جهانی صلیب سرخ، محورهایی برای افزایش تابآوری وجود دارد. این محورها عبارتند از اینکه هر کاری که انجام میدهیم، باید مبتنی بر اطلاعات راجع به خطرات و بلایا باشد. به این معنا که اگر کارخانهای میسازیم، راهی را میسازیم، بیمارستان یا هر چیز دیگری که میسازیم، باید براساس اطلاعات ما از خطرات احتمالی جامعه، همچنین فراگیر و مبتنیبر تقاضا و درخواست مردم باشد. یعنی با محوریت مردم و مبتنیبر خواست آنها باشد. این درحالی است که معمولا حرکتها فردی است و سیستمیک عمل نمیشود. تفاوت سیستمیک با سیستماتیک این است که سیستمیک مبتنی بر ابزارهاست.
شاخص دقیقی که میتوانیم براساس آن ببینیم که مدیریت بحران، کاهش خطرات و افزایش تابآوری در یک جامعه موفق بوده یا نه، اندازهگیری تغییر رفتارهای فردی و دستهجمعی در جامعه است. اعتقادات و باورهای افراد در جامعه و اعتماد آنها اگر تغییر کند، شیوه زندگی آنها نیز تغییر خواهد کرد. روش زندگی نیز نیاز به قانون و آییننامه و اجبار ندارد، بنابراین وقتی از فرهنگ صحبت میکنیم، باید خروجی آن، تغییرات مثبت در زندگی فردی
و اجتماعی باشد.
ما اصطلاحی به نام همبستگی اجتماعی (Solidarity Social) داریم. اصطلاح دیگری نیز به نام پیوستگی اجتماعی (Social cohesion) داریم. ما در ایران و کشورهایی نظیر ایران، دارای همبستگی اجتماعی خیلی قویای هستیم؛ اما از نظر پیوستگی اجتماعی، در رده بسیار پایینی قرار داریم. یکی از مسائل کلیدی در پیوستگی اجتماعی، بحث اعتماد است. یکی از الزاماتی که برای موفقیت سیستمهای مدیریت بحران شهری یا کشوری وجود دارد، اعتماد مردم به آن سیستمهاست. یعنی اگر اتفاقی بیفتد، مردم نسبت به سیستم ملی و قدرت پاسخگویی آن اعتماد داشته باشند. چقدر این اعتماد در کشور ما وجود دارد؟ هرچه این اعتماد بالاتر برود، پیوستگی اجتماعی نیز بیشتر میشود.
در جامعه ما که همبستگی زیاد است و پیوستگی کم، اگر اتفاقی بیفتد، مردم همگی میشتابند، اما در کوتاهمدت، یعنی کسی چند سال بعد، به این کار ندارد که مثلا در فلان شهر، وضع خانهها چگونه شد، وضع اشتغال به چه نحوی است و...؛ اما در جامعهای که در آن، پیوستگی وجود دارد، مردم نگاهشان به آینده است و کلیت زندگی یک فرد را در نظر میگیرد، آن هم در درازمدت. در جامعه با همبستگی بالا، مثل جامعه ما، احساس تکلیف و وظیفه است که به دیگران کمک کنیم. اما علاوه بر این احساس وظیفه و تعهد، خوب است که تمایلی برای رفاه و توسعه یک فرد در جامعه هم داشته باشیم. یعنی تنها رفع تکلیف نباشد. نباید بعد از آنکه مثلا به زلزلهزدگان کمکی کردیم و پولی فرستادیم، خیالمان راحت شود. اگر پیوستگی اجتماعی داشته باشیم، باید چند ماه بعد از فاجعه هم دغدغه آنها را داشته باشیم. اینکه الان وضعیتشان چگونه است؛ آیا خانههایشان بازسازی شد؟ وضع اشتغال چگونه است؟
در همبستگی اجتماعی، ما به دنبال انجام یک کار هستیم؛ یعنی همبستگی، اقدام محور است. اما در پیوستگی، ما به دنبال نتیجه هستیم، اینکه نتیجه کار ما چه شد.
در همبستگی، بعد از فاجعه به کمک دیگران میشتابیم و در پیوستگی، پیش از حادثه، برای آمادهسازی کمک میکنیم.
در همبستگی اجتماعی تحتتأثیر رفتارهای دستهجمعی هستیم و ابزارهای ارتباطی مانند رسانه در ایجاد همبستگی بسیار موثر است، همچنین مردم خود به سیستمهای رسمی کمکرسانی اعتماد دارند. به این ترتیب نیاز نیست مثلا در زلزله ورزقان فردی از اهواز خودش بیاید و پتویی را با خود بیاورد تا به زلزلهزدگان بدهد. به جای این کار اگر اعتماد داشته باشد که اگر امروز این پتوها را بدهد، فردا به دست زلزلهزدگان میرسد، در حقیقت این کار را انجام میدهد و این زنجیره هم کارش را به درستی انجام میدهد. در همبستگی اجتماعی تابع نوع و سرعت حادثه است. در حادثهای مانند زلزله مشارکت زیاد است اما در پدیدهای چون خشکسالی یا آلودگی هوا و تصادف هرگز شاهد چنین همبستگیای نخواهیم بود. این امر از منظر اجتماعی باید مورد بررسی قرار گیرد. اما درنهایت باید گفت از کجا باید آغاز کرد؟
منبع:دانشگران هلال
برچسبها: